1 کو دیده که خون جگر آرم با او یا صبر که روزی به سر آرم با او
2 کو شیفته ای و تیره روزی چون من تا در غم او دمی بر آرم با او
1 چون برفَراخت خسرو سیارگان علم در خاک پست کرد سراپرده ظُلَم
2 صبح دوم گرفت جهان گو چرا گرفت؟ اندر هوای شاه نزَد جز به صدق دم
1 شاهی که شیر پیش حسامش چو روبه است فرمان ده جهان عضدالدین طُغَنشَه است
2 آن خسروی که خسرو اجرام آسمان در تحت حکم او چو مقیمان در گه است
1 ای ظفر موکب تو را بر پی دو جهان پیش همتت لا شی
2 در صف بندگان تو مریخ روز رزم از شمار بسمل و فی