- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بیرخت در چشمهٔ آیینه خاک است آب نیست چشم مخمل را ز شوق پایبوست خواب نیست
2 بعد کشتن خون ما رنگ است در پرواز شوق آب و خاک بسملت از عالم سیماب نیست
3 شوخی مهتاب و تمکین کتان پر ظاهر است بر بنای صبر ما شوقت کم از سیلاب نیست
4 کی تواند آینه عکس ترا در دل نهفت ضبط این گوهر به چنگ سعی هر گرداب نیست
5 سایه را آیینهٔ خورشید بودن مشکل است خود به خود در جلوه باش اینجا کسی را تاب نیست
6 خرقه از لخت جگر چون غنچه در بر کردهایم در دیار ما قماش دل درستی باب نیست
7 ای حباب از سادگی دست دعا بالا مکن در محیط عشق جز موج خطر محراب نیست
8 برگبرگ این گلستان پردهدار غفلت است غنچهٔ بیدار اگر گل گشت گل بیخواب نیست
9 دور نبود گر فلک پیچد به خویش از نالهام دود را از شعله حاصل غیر پیچ و تاب نیست
10 تا توانی چون نسیم آزادگی از کف مده آشنای رنگ جمعیت گل اسباب نیست
11 از فروغ این شبستان دست باید شست و بس آب گردیدهست سامان طرب مهتاب نیست
12 بیدل از احباب دنیا چشم سرسبزی مدار کشت این شطرنجبازان دغل سیراب نیست