- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 خور اوج شاهنشهی، سایه حق محیط کرم، کوه مجد و شهامت
2 «سلیمان ثانی » که روشن چراغی ندارد چو او خاندان کرامت
3 ز سرکوب میخ وجود مخالف دهد خیمه عدل و دین را اقامت
4 به او چشم خلق است روشن الهی ز چشم بد خلق دارش سلامت
5 ز توفیق ایزد چو معمار عزمش بتعمیر این روضه افراخت قامت
6 ز اتمام این گنبذش شد مهیا پناهی عجب ز آفتاب قیامت
7 بتاریخش اندیشه رو داد و گفتم: «شد آباد این بارگاه امامت »