- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 مدعیان در پیم جمله کمین کرده اند آه که مهر مرا با تو یقین کرده اند
2 داغ غلامیش را من بدل خویش جا داده ام و خسروان زیب جبین کرده اند
3 رخ زمی سرخ کن سرخ بر غم سپهر خاصه که از سبزه سبز روی زمین کرده اند
4 برهمنان گشته اند گرنه از این بت خجل از چه بتانرا چنین گوشه نشین کرده اند
5 مملکت حسن را چون تو نیامد شهی گرچه بس این مملکت زیر نگین کرده اند
6 از دل و دین کسی نیست نشانی زبس زلف و رخت خلق را بیدل و دین کرده اند
7 سنبل پر چین او هر دو زغیرت (سحاب) خون بدل آهوی چین کرده اند