- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 نظر چو بر لب و دندان یار خویش کنم طویلهٔ گهر اندر کنار خویش کنم
2 مرا ز خاک درش شرمسار باید بود اگر نظر به تن خاکسار خویش کنم
3 حساب من چه کند یار؟ آن چنان بهتر که او شمار خود و من شمار خویش کنم
4 رقیب اگر چه بر آن در ملازمست ولی سگ استخوان خورد و من شکار خویش کنم
5 چو نیست جای ملامت، بهل، که مدعیان فغان کنند و من آهسته کار خویش کنم
6 گرم نهی چو کله تیغ تیز بر تارک گمان مبر تو که: من ترک یار خویش کنم
7 مرا ز دوست خویش اعتماد آنم نیست که پنجه با سر و دست نگار خویش کنم
8 چو اوحدی سخن از لعل آن صنم راند هزار دامن گوهر نثار خویش کنم