-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 شب چو به سر رفت و آفتاب برآمد بخت سرآسیمه ام ز خواب برآمد
2 مه چو نهان شد درآمد از در من دوست ماه فرو رفت و آفتاب برآمد
3 طرّه عنبرشکن به دست صبا داد جمله جهان بوی مشک ناب برآمد
4 باد صبا در ربود سنبلش از گل پرتو خورشید از سحاب برآمد
5 گل نشنیدم که از بنفشه تتق بست ماه ندیدم که با نقاب برآمد
6 مردم چشمم ز بس که اشک ببارید از مژه ام خون به جای آب برآمد
7 غمزه برآشفت چون لبش بگزیدم فتنه نگر، باز کز شراب برآمد
8 عمر چو می شد مرا به دست دلش داد پای به سنگش ز بس شتاب برآمد