چونک جمال از جلال الدین محمد مولوی غزل 555

جلال الدین محمد مولوی

آثار جلال الدین محمد مولوی

جلال الدین محمد مولوی

چونک جمال حسن تو اسب شکار زین کند

1 چونک جمال حسن تو اسب شکار زین کند نیست عجب که از جنون صد چو مرا چنین کند

2 بال برآرد این دلم چونک غمت پرک زند بارخدا تو حکم کن تا به ابد همین کند

3 چونک ستاره دلم با مه تو قران کند اه که فلک چه لطف‌ها از تو بر این زمین کند

4 باده به دست ساقیت گرد جهان همی‌رود آخر کار عاقبت جان مرا گزین کند

5 گر چه بسی بیاورد در دل بنده سر کند غیرت تو بسوزدش گر نفسی جز این کند

6 از دل همچو آهنم دیو و پری حذر کند چون دل همچو آب را عشق تو آهنین کند

7 جان چو تیر راست من در کف تست چون کمان چرخ از این ز کین من هر طرفی کمین کند

8 دیده چرخ و چرخیان نقش کند نشان من زانک مرا به هر نفس لطف تو همنشین کند

9 سجده کنم به هر نفس از پی شکر آنک حق در تبریز مر مرا بنده شمس دین کند

عکس نوشته
کامنت
comment