چو شب روز شد بامداد از ابوالقاسم فردوسی شاهنامه 9

ابوالقاسم فردوسی

آثار ابوالقاسم فردوسی

ابوالقاسم فردوسی

چو شب روز شد بامداد پگاه

1 چو شب روز شد بامداد پگاه بفرمود تا بازگردد سپاه

2 بیامد دو رخساره همرنگ نی چو شب تیره گشت اندر آمد بری

3 یکی نامه بنوشت نزد پسر که کژی به باغ اندر آورد بر

4 چنان شد ز بالین ما اردشیر کزان سان نجست از کمان ایچ تیر

5 سوی پارس آمد بجویش نهان مگوی این سخن با کسی در جهان

عکس نوشته
کامنت
comment