1 چو دولت خواهد آمد بندهای را همه بیگانگانش خویش گردند
2 چو برگردید روز نیکبختی در و دیوار بر وی نیش گردند
1 متقلب درون جامه ناز چه خبر دارد از شبان دراز
2 عاقل انجام عشق میبیند تا هم اول نمیکند آغاز
1 مرا رسد که برآرم هزار ناله چو بلبل که احتمال ندارم ز دوستان ورقی گل
2 خبر برید به بلبل که عهد میشکند گل تو نیز اگر بتوانی ببند بار تحول
1 عشقبازی نه من آخر به جهان آوردم یا گناهیست که اول من مسکین کردم
2 تو که از صورت حال دل ما بیخبری غم دل با تو نگویم که ندانی دردم
1 بگذشت و چه گویم که چه بر من بگذشت سیلاب محبتم ز دامن بگذشت
2 دستی به دلم فرو کن ای یار عزیز تا تیر ببینی که ز جوشن بگذشت