-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چو سایه در ره عشق از قفای خویشتنم بس است خضر ره آواز پای خویشتنم
2 نمیروم ز چمن هیچ فصل، آن مرغم که گل بریزد و من بر وفای خویشتنم
3 ز کعبه منفعلم، زانکه در حرم نگذاشت غم بتان نفسی با خدای خویشتنم
4 چه حیله کرد ندانم دلیل راه وصال که ره تمام شد و من به جای خویشتنم
5 مرا چو کام دهی، مدعایم از خود پرس ز من مپرس، که خصم رضای خویشتنم
6 ندانم از چه سرشتند پیکرم قدسی که همچو جوهر جان، خود بهای خویشتنم