چو دیدم خوار خود را از در از وحشی بافقی غزل 320

وحشی بافقی

آثار وحشی بافقی

وحشی بافقی

چو دیدم خوار خود را از در آن بیوفا رفتم

1 چو دیدم خوار خود را از در آن بیوفا رفتم رسد روزی که قدر من بداند حالیا رفتم

2 بر آن بودم که در راه وفایش عمرها باشم چو می‌دیدم که ازحد می‌برد جور و جفا رفتم

3 دلم گر آید از کویش برون آگه کنید او را که گر خواهد مرا من جانب شهر وفا رفتم

4 شدم سویش به تکلیف کسان اما پشیمانم نمی‌بایست رفتن سوی او دیگر چرا رفتم

5 ز من عشقی بگو دیوانگان عشق را وحشی که من زنجیر کردم پاره در دارالشفا رفتم

عکس نوشته
کامنت
comment