-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چو رخ برتافت دیدم طره گیسوی یار امشب چهها دارد به سر این اختر دنبالهدار امشب
2 خدا از فتنههای موج این طوفان نگه دارد شدم دریا نشین از گریهٔ بیاختیار امشب
3 به قربان تو فردا فکر از خود رفتنی دارم ز اشک و آه حسرت میدهم سامان کار امشب
4 ز حیرت با خیالش تا سحر در گفتگو بودم به کار آمد مرا این دیدهٔ شبزندهدار امشب
5 کند هر دم به رنگی یاد یار ازگریه مشغولم مرا دارد غم او همچو طفلان در کنار امشب
6 برای خویشتن تدبیر از این بهتر نمیدانم که با بیاختیاری واگذارم اختیار امشب
7 به یاد زلف و چشمش بسته در فتراک دلها را مگر میآید آن برگشته مژگان از شکار امشب
8 قمارم عشقبازی بود با دلبر ندانستم که خواهد برد از من چشم فتانش قمار امشب
9 ز زخم تازه برمیدارم ای قصاب مرهم را اگر بندد به خونم یار پا را در نگار امشب