چو درد عشق تو کرد آشنای خویشتنم از قدسی مشهدی غزل 392

قدسی مشهدی

آثار قدسی مشهدی

قدسی مشهدی

چو درد عشق تو کرد آشنای خویشتنم

1 چو درد عشق تو کرد آشنای خویشتنم غمت چرا نخورد غم برای خویشتنم

2 دلم چه یافته در کوچه پریشانی؟ که می‌برد همه عمر از قفای خویشتنم

3 مرا کرشمه دیگر فریب داد ای گل به رنگ و بو نرود دل ز جای خویشتنم

4 چو دل که قطره خون است و خون خورد دایم یکی شدم به غم و خود غذای خویشتنم

5 ز بس که کرد علاج و نداشت سود مرا طبیب کرد خجل از دوای خویشتنم

6 ز عشق، گرد جنون نیست بر جبین دلم که کرد چشم خرد، توتیای خویشتنم

7 به من ز دوستی‌ات شد جهان چنان دشمن که در هراس ز بند قبای خویشتنم

8 شده‌ست پی سپر راه عشق تا پایم بود چو نقش قدم، رخ به پای خویشتنم

9 برای گشت چمن مضطرب نیم چو نسیم چو شعله رقص‌کنان در هوای خویشتنم

10 نیم به عیب کس از عیب خویشتن مشغول تمام خارم و مخصوص پای خویشتنم

عکس نوشته
کامنت
comment