- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چو عقد سنبل تو عقده بر جبین انداخت چه عقده ها که از او در دل حزین انداخت
2 شد از محبت تو خاک سجده گاه ملک چو سرو قامت تو سایه بر زمین انداخت
3 رخ تو گاه بگویند ماه و گه خورشید مرا به مهر رخت شوق آن و این انداخت
4 ببرد دانش و هوش و خرد ز من زلفت کنون کرشمه چشمت نظر برین انداخت
5 گرفت دل ز هوا و نشاند در جگرم کمان ابروی تو هر چه از کمین انداخت
6 مکن ملامت احوال شاهدی ای شیخ فراق یار و غم رویش اندرین انداخت