چو عقد سنبل تو عقده از ابراهیم شاهدی دده غزل 21

ابراهیم شاهدی دده

آثار ابراهیم شاهدی دده

ابراهیم شاهدی دده

چو عقد سنبل تو عقده بر جبین انداخت

1 چو عقد سنبل تو عقده بر جبین انداخت چه عقده ها که از او در دل حزین انداخت

2 شد از محبت تو خاک سجده گاه ملک چو سرو قامت تو سایه بر زمین انداخت

3 رخ تو گاه بگویند ماه و گه خورشید مرا به مهر رخت شوق آن و این انداخت

4 ببرد دانش و هوش و خرد ز من زلفت کنون کرشمه چشمت نظر برین انداخت

5 گرفت دل ز هوا و نشاند در جگرم کمان ابروی تو هر چه از کمین انداخت

6 مکن ملامت احوال شاهدی ای شیخ فراق یار و غم رویش اندرین انداخت

عکس نوشته
کامنت
comment