1 چو خسرو دید کان یار گرامی ز دانش خواهد او را نیکنامی
2 بزرگ امید را نزدیک خود خواند به امید بزرگش پیش بنشاند
3 کهای تو بزرگ امید مردان مرا از خود بزرگ امید گردان
1 چو مشگین جعد شب را شانه کردند چراغ روز را پروانه کردند
2 به زیر تختهنرد آبنوسی نهان شد کعبتین سندروسی
1 خدایا چون گِلِ ما را سرشتی وثیقت نامهای بر ما نوشتی
2 به ما بر خدمت خود عرض کردی جزای آن به خود بر فرض کردی
1 به آیین جهانداران یکی روز به مجلس بود شاه مجلس افروز
2 به عزم دست بوسش قاف تا قاف کمر بسته کلهداران اطراف