- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چو خمر عشق تو خوردم سخن نگیرم باز که هرکه مست شود با همه بگوید راز
2 بنهب دست بر آورد در ولایت جان غمت که از سر دل پای می نگیرد باز
3 بدرگه تو فرو برده ایم پای ثبات بحضرت تو برآورده ایم دست نیاز
4 سپر بر وی درآورد جانم از تسلیم چو شد بسوی دلم نرگس تو تیرانداز
5 تو رو نمودی و کردند عاشقان افغان چو گل شکفت برآرند بلبلان آواز
6 چو گشت دانه خال تو دام دل زین پس بهر طرف نکند مرغ همتم پرواز