-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چو نیست چشم دلت تا جمال او بینی نگر بصورت خود تا مثال او بینی
2 اگرچه حمله جهان هست سایه اش لیکن چو آفتاب برآید زوان او بینی
3 ز آفتاب رخش گر بسایه خرسندی نگر به جمله جهان تا ظلال او بینی
4 خیال بازی او بین که پرده ز خیال فکنده بر رخ خود تا خیال او بینی
5 خط است و خال جهان تا بکی بدیده من جمال او ز ره خط و خال او بینی
6 بجنب آب زلال حیات اوست سراب بر ازو بگذر تا زلال او بینی
7 به تنگنای جسد از چه گشته محبوس بیا بعرضه دل تا مجال او بینی
8 چرا ز حال دل خویشتن شوی غافل بسوی او نظری کن که حال او بینی
9 ز مغربی نظری کن بدوست نگر که با دیده کامل کمال او بینی