سعدی شیرازی

سعدی شیرازی

سعدی شیرازی
سعدی شیرازی

چو نیست راه برون آمدن ز از سعدی شیرازی غزل 148

غزل 148 ام از 1930 غزلیات

چو نیست راه برون آمدن ز میدانت

1 چو نیست راه برون آمدن ز میدانت ضرورتست چو گوی احتمال چوگانت

2 به راستی که نخواهم بریدن از تو امید به دوستی که نخواهم شکست پیمانت

3 گرم هلاک پسندی ورم بقا بخشی به هر چه حکم کنی نافذست فرمانت

4 اگر تو عید همایون به عهد بازآیی بخیلم ار نکنم خویشتن به قربانت

5 مه دوهفته ندارد فروغ چندانی که آفتاب که می‌تابد از گریبانت

6 اگر نه سرو که طوبی برآمدی در باغ خجل شدی چو بدیدی قد خرامانت

7 نظر به روی تو صاحب دلی نیندازد که بی‌دلش نکند چشم‌های فتانت

8 غلام همت شنگولیان و رندانم نه زاهدان که نظر می‌کنند پنهانت

9 بیا و گر همه بد کرده‌ای که نیکت باد دعای نیکان از چشم بد نگهبانت

10 به خاک پات که گر سر فدا کند سعدی مقصرست هنوز از ادای احسانت

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر چو نیست راه برون آمدن ز میدانت

شاعر شعر چو نیست راه برون آمدن ز میدانت چه کسی است ؟

شاعر شعر چو نیست راه برون آمدن ز میدانت سعدی شیرازی می باشد.

شعر چو نیست راه برون آمدن ز میدانت در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 7 سروده شده است.

قالب شعر چو نیست راه برون آمدن ز میدانت چیست ؟

قالب شعر چو نیست راه برون آمدن ز میدانت غزل است

مضمون اصلی شعر چو نیست راه برون آمدن ز میدانت چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عارفانه, عاشقانه, مرگ, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عارفانه, عاشقانه, مرگ, می‌نوشی است.
بنر