- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چو هست قدرت دست و دل توانگر نیست صدف گشاده کفست آنزمان که گوهر نیست
2 دل فسرده بحالش رواست گریه ولی سپند را چکند مجمری کش اخگر نیست
3 اسیر صید گه او شوم که نخجیرش چو دست و تیغ بخون سرخ کرد لاغر نیست
4 حلال زاده اخوان، نفاق پیشه ترست اگر بچاه نیندازت برادر نیست
5 ز ذره روی دل آفتاب می جویم در آن دیار که خورشید ذره پرور نیست
6 ز ترس نیست اگر میفروش دکان بست که خودنمائی آئین کیمیاگر نیست
7 مدار دهر بنا در برابر افتادست وگرنه آینه با روی تو برابر نیست
8 ز بزم قرب بتقصیر خویش محرومم وگرنه حلقه این خانه تیر بر در نیست
9 ز جای خویش خضر کعبه را نیارد پیش برو که دوری منزل گناه رهبر نیست
10 بششدر جهت افتاده ام کلیم، افسوس نبسته بال و پرم لیک راه دیگر نیست