1 چو بر قناعت ازین گونه دسترس دارم چرا ازین و از آن خویشتن ز پس دارم
2 خدای داند کز هر چه جز خدای بود ازو طمع چو ندارم گرش به کس دارم
1 تا گل لعل روی بنمودست بلبل از خرمی نیاسودست
2 دیرگاهست تا چو من بلبل عاشق بوستان و گل بودست
1 نیست بی دیدار تو در دل شکیبایی مرا نیست بیگفتار تو در دل توانایی مرا
2 در وصالت بودم از صفرا و از سودا تهی کرد هجران تو صفرایی و سودایی مرا