چو از دفتر این از ابوالقاسم فردوسی شاهنامه 9

ابوالقاسم فردوسی

آثار ابوالقاسم فردوسی

ابوالقاسم فردوسی

چو از دفتر این داستان‌ها بسی

1 چو از دفتر این داستان‌ها بسی همی خواند خواننده بر هر کسی

2 جهان دل نهاده بدین داستان همان بخردان نیز و هم راستان

3 جوانی بیامد گشاده زبان سخن گفتن خوب و طبع روان

4 به شعر آرم این نامه را گفت من از او شادمان شد دل انجمن

5 جوانیش را خوی بد یار بود ابا بد همیشه به پیکار بود

6 بر او تاختن کرد ناگاه مرگ نهادش به سر بر یکی تیره ترگ

7 بدان خوی بد جان شیرین بداد نبد از جوانیش یک روز شاد

8 یکایک از او بخت برگشته شد به دست یکی بنده بر کشته شد

9 برفت او و این نامه ناگفته ماند چنان بخت بیدار او خفته ماند

10 الهی عفو کن گناه ورا بیفزای در حشر جاه ورا

عکس نوشته
کامنت
comment