- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چو از دفتر این داستانها بسی همی خواند خواننده بر هر کسی
2 جهان دل نهاده بدین داستان همان بخردان نیز و هم راستان
3 جوانی بیامد گشاده زبان سخن گفتن خوب و طبع روان
4 به شعر آرم این نامه را گفت من از او شادمان شد دل انجمن
5 جوانیش را خوی بد یار بود ابا بد همیشه به پیکار بود
6 بر او تاختن کرد ناگاه مرگ نهادش به سر بر یکی تیره ترگ
7 بدان خوی بد جان شیرین بداد نبد از جوانیش یک روز شاد
8 یکایک از او بخت برگشته شد به دست یکی بنده بر کشته شد
9 برفت او و این نامه ناگفته ماند چنان بخت بیدار او خفته ماند
10 الهی عفو کن گناه ورا بیفزای در حشر جاه ورا