مجلس چو چراغ از جلال الدین محمد مولوی غزل 2737

جلال الدین محمد مولوی

آثار جلال الدین محمد مولوی

جلال الدین محمد مولوی

مجلس چو چراغ و تو چو آبی

1 مجلس چو چراغ و تو چو آبی وز آب چراغ را خرابی

2 خورشید بتافته‌ست بر جمع رو تو ز میان که چون سحابی

3 بر خوان منشین که نیک خامی کو بوی کباب اگر کبابی

4 در پیش شدی که حاجبم من والله که نه حاجبی حجابی

5 چون حاجب باب را نشان‌هاست دانند تو را که از چه بابی

6 گشتی تو سوار اسب چوبین از جهل به حمله می‌شتابی

7 یا عشق گزین که هر سه نقد است یا زهد چو طالب ثوابی

8 با بیداران نشین و برخیز کاین قافله رفت تو به خوابی

9 از شمس الدین رسی به منزل و اندر تبریز راه یابی

عکس نوشته
کامنت
comment