-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چو بهر زینت آن گلچهره در آیینه میبیند ز مژگان صد خدنگ آیینه را در سینه میبیند
2 نشاطی یافت دل تا درد عشقت یافت در سینه چو درویشی که در ویرانه گنجینه میبیند
3 اسیر عشق را از موی ژولیدهست ذوق دل اگر صوفی صفا در خرقه پشمینه میبیند
4 غمت هردم به داغ تازه زان میکند شادم که در من حفظ حق صحبت دیرینه میبیند
5 چه باشد گر شود دل با غمت خرسند در عالم درین ویرانه جز نقد غمت گنجینه میبیند
6 از آن روزی که جمعی زاهدان را دید در مسجد دلم خواب پریشان هر شب آدینه میبیند
7 فضولی پاک کن از کینه اغیار لوح دل که ذوق از مهر مهرویان دل بیکینه میبیند