-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چو آسمان ورق عهد مقتفی بنوشت برآمد آیت مستنجد از صحیفهٔ حال
2 چو صبح صادق دین را نهفت ظل ابد برآمد از پس صبح آفتاب عرش ظلال
3 چه آفتاب که سهمش چو آفتاب از ابر روان کند خوی تب لرزه از مسام جبال
4 چو در چهار در ملک شد به چهار جهت مثال نور فرستاد آفتاب مثال
5 که آفتاب چو کرد از هوا صحیفهٔ سیم مثال نور نویسد بر او قلم تمثال
6 ببین مثال خلافت به دست نور الدین که بهر دست سلاطین کنند حرز کمال
7 فلک چو عود صلیبش بر اختران بندد که صرعدار بوند اختران به گاه زوال
8 خجسته نائب صدر الخلافه عون الدین که از شمایلش آبستن است باد شمال
9 چو پیک خواجه به دار الخلافه باز رسد سلام بنده رساند به آستان جلال
10 دریغ ننگ مجال است و بر نمیتابد که راندمی به ثنای خلیفه سحر حلال