جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

جلال الدین محمد مولوی(مولانا)
جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

چو از جلال الدین محمد مولوی(مولانا) غزل 2408

غزل 2408 ام از 6329 غزلیات

چو آفتاب برآمد ز قعر آب سیاه

1 چو آفتاب برآمد ز قعر آب سیاه ز ذره ذره شنو لا اله الا الله

2 چه جای ذره که چون آفتاب جان آمد ز آفتاب ربودند خود قبا و کلاه

3 ز آب و گل چو برآمد مه دل آدم وار صد آفتاب چو یوسف فروشود در چاه

4 سری ز خاک برآور که کم ز مور نه‌ای خبر ببر بر موران ز دشت و خرمنگاه

5 از آن به دانه پوسیده مور قانع شد که او ز سنبل سرسبز ما نبود آگاه

6 بگو به مور بهار است و دست و پا داری چرا ز گور نسازی به سوی صحرا راه

7 چه جای مور سلیمان درید جامه شوق مرا مگیر خدا زین مثال‌های تباه

8 ولی به قد خریدار می‌برند قبا اگر چه جامه دراز است هست قد کوتاه

9 بیار قد درازی که تا فروبریم قبا که پیش درازیش بسکلد زه ماه

10 خموش کردم از این پس که از خموشی من جدا شود حق و باطل چنانک دانه ز کاه

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر چو آفتاب برآمد ز قعر آب سیاه

شاعر شعر چو آفتاب برآمد ز قعر آب سیاه چه کسی است ؟

شاعر شعر چو آفتاب برآمد ز قعر آب سیاه جلال الدین محمد مولوی(مولانا) می باشد.

شعر چو آفتاب برآمد ز قعر آب سیاه در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 7 سروده شده است.

قالب شعر چو آفتاب برآمد ز قعر آب سیاه چیست ؟

قالب شعر چو آفتاب برآمد ز قعر آب سیاه غزل است

مضمون اصلی شعر چو آفتاب برآمد ز قعر آب سیاه چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر شاد, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عارفانه, عاشقانه, مرگ, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر شاد, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عارفانه, عاشقانه, مرگ, می‌نوشی است.
بنر