-
لایک
-
ذخیره
- سوالات متداول
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چو آفتاب برآمد ز قعر آب سیاه ز ذره ذره شنو لا اله الا الله
2 چه جای ذره که چون آفتاب جان آمد ز آفتاب ربودند خود قبا و کلاه
3 ز آب و گل چو برآمد مه دل آدم وار صد آفتاب چو یوسف فروشود در چاه
4 سری ز خاک برآور که کم ز مور نهای خبر ببر بر موران ز دشت و خرمنگاه
5 از آن به دانه پوسیده مور قانع شد که او ز سنبل سرسبز ما نبود آگاه
6 بگو به مور بهار است و دست و پا داری چرا ز گور نسازی به سوی صحرا راه
7 چه جای مور سلیمان درید جامه شوق مرا مگیر خدا زین مثالهای تباه
8 ولی به قد خریدار میبرند قبا اگر چه جامه دراز است هست قد کوتاه
9 بیار قد درازی که تا فروبریم قبا که پیش درازیش بسکلد زه ماه
10 خموش کردم از این پس که از خموشی من جدا شود حق و باطل چنانک دانه ز کاه