ملا مسیح پانی‌پتی

ملا مسیح پانی‌پتی

ملا مسیح پانی‌پتی
ملا مسیح پانی‌پتی

چو مژده از ملا مسیح پانی‌پتی رام و سیتا 39

رام و سیتا 39 ام از 122 رام و سیتا

چو مژده یافت زان اقبال جمشید

1 چو مژده یافت زان اقبال جمشید سهیل آمد به استقبال خورشید

2 به ره شد رو به رو با رام، جسرت قران کردند با هم دین و دولت

3 به منزل بردش از ره آن یگانه فرود آورد م همان را به خانه

4 در آندم داشت جگ آن خیر فرجام ثواب جگ شده همروزی رام

5 فراوان باز پرس حال او کرد فراوان باز پرس حال او کرد

6 به شکر آن زبان را رام بگشود مناقبهای او بشمرد و بستود

7 که ای خاقانِ اور نگ الهی مسلم بر تو ملک پادشاهی

8 سعادت میوهٔ نخل رضایت اجابت بلبل باغ دعایت

9 زبانت شکر و جانت حق شناس است جبینت سجدهٔ عین سپاس است

10 فلک بر تارکت ترکی کلاهست به بحر آشامیت سوزش گواهست

11 ز عشق آن تشنگی دیدی سراپا کزان شد قطره ای بر تا به دریا

12 الل باتاب را نابود کردی زیان زاهدان را سود کردی

13 بر افلاکت مصاحب ماه و مهر است ادیم فرش تو نطع سپهر است

14 چه آوردت بر ین کز دوربینی ز اوج آسمان گشتی زمینی

15 جوابش داد پیر عزلت آیین ز من بشنو که در ایام پیشین

16 به کوهستان خصومت داشت تا دیر به دعوای بلندی بند با هیر

17 فزون شد هر یکی بر رغم دیگر که در پوشند نور شمع خاور

18 نهان شد خور، شود آری همین رنگ بسا کس پایمال پیل در جنگ

19 مرا بر مهر آمد مهربانی بران پیلان نمودم پ یلبانی

20 به صلح آن دو کوه پیل پیکر شدم دیوار رویین سکندر

21 به سرکوبی کوه از من مدد یافت به سعی من چراغ آسمان تافت

22 به کار آفتاب گیتی افروز بماندم بر زمین تا حال زان روز

23 مرا از عالم علوی به سفلی چو ازملک است اخراجت به طفلی

24 نه اخراج تو عزل از پادشاهی است درین سری ز اسرار الهی است

25 نه اصل آب گنگ از آسمانست که از بهر نجات این جهانست

26 که راون بس که می کوشد به بیداد زمین و آسمان آمد به فریاد

27 به خون نا حقش از بس که میل است گذرگاهش ز خونها سیل سیل است

28 ز ظلم آن خاندان خواهد بر افتاد بود مرگش به دست آدمیزاد

29 زوال دولت او هست نزدیک بفهم این نکته، کاین رمزیست باریک

30 ترا از بهر آن کردند اخراج نه معزولی ز بخت و تخت و سرتاج

31 شنید و ماند بر سر دست تعظیم بسان طفل پ یش پیرِتعلیم

32 که ای هر حرف تو شاخی ز هر پند سراپایت زبان بر پند چون بند

33 ز دست همتت باشد گر امداد توان بر کند دیوان را ز بنیاد

34 به دلداری دگر دادش دلاسا که کوشش از تو و امداد از ما

35 بسا روحانیان بر شکل میمون بسا روحانیان بر شکل میمون

36 بسا زاهد چو من سوده جبین را کزان فتنه بپردازی زمین را

37 ز ماهی زمین تا ماه گردون جهان شد دشمنت را تشنۀ خون

38 کمان بشن پس در پیش بنهاد ز دست اندر هم تیغی بدو داد

39 دو تا ترکش به دعوی داد پرتیر که بودی ناوکش را چرخ نخ جیر

40 در آن منزل به مهمانیش خرسند بیاسود آن هژبر بیشه یک چند

41 فراوان بود شهد و میوه در دشت به خاطرخواه خود می کر د گلگشت

42 چورخصت ازسهیل و زاهدان خواست برای بودن او هم نشان خواست

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر چو مژده یافت زان اقبال جمشید

شاعر شعر چو مژده یافت زان اقبال جمشید چه کسی است ؟

شاعر شعر چو مژده یافت زان اقبال جمشید ملا مسیح پانی‌پتی می باشد.

شعر چو مژده یافت زان اقبال جمشید در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 11 سروده شده است.

قالب شعر چو مژده یافت زان اقبال جمشید چیست ؟

قالب شعر چو مژده یافت زان اقبال جمشید رام و سیتا است

مضمون اصلی شعر چو مژده یافت زان اقبال جمشید چیست؟

این شعر در دسته‌بندی اجتماعی, پندآموز, شعر فارسی, شعر قشنگ, شعر کوتاه, طبیعت, عارفانه, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن اجتماعی, پندآموز, شعر فارسی, شعر قشنگ, شعر کوتاه, طبیعت, عارفانه, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی است.
بنر