1 دستور چو با عقل و کفایت باشد در فکر بقای دین و دولت باشد
2 چون خواجهٔ کافی علی اصغر که چو جان محبوب بر دولت و ملت باشد
1 صباح الخیر زد بلبل به گلشن گل من عید شد، چشم تو روشن
2 گلی در گلشن ایجاد به شکفت که گل می نشکفد چون او به گلشن
1 ای منتظران مژده که آمد گه دیدار بر بام برآئید که شد ماه پدیدار
2 از خانه درآئید که جانان ز ره آمد جان پیشکش آرید که زر نیست سزاوار
1 نیمه شب بر سرم آن خسرو شیرین آمد خفته بودم که مرا بخت به بالین آمد
2 آمد آن گونه که تقریر نمودن نتوان چون توان گفت به تن جان به چه آیین آمد