چو ضحاک شد بر جهان از ابوالقاسم فردوسی شاهنامه 1

ابوالقاسم فردوسی

آثار ابوالقاسم فردوسی

ابوالقاسم فردوسی

چو ضحاک شد بر جهان شهریار

1 چو ضحاک شد بر جهان شهریار بر او سالیان انجمن شد هزار

2 سراسر زمانه بدو گشت باز برآمد بر این روزگار دراز

3 نهان گشت کردار فرزانگان پراگنده شد کام دیوانگان

4 هنر خوار شد جادویی ارجمند نهان راستی آشکارا گزند

5 شده بر بدی دست دیوان دراز به نیکی نرفتی سخن جز به راز

6 دو پاکیزه از خانهٔ جمّشید برون آوریدند لرزان چو بید

7 که جمشید را هر دو دختر بدند سر بانوان را چو افسر بدند

8 ز پوشیده‌رویان یکی شهرناز دگر پاکدامن به نام ارنواز

9 به ایوان ضحاک بردندشان بر آن اژدهافش سپردندشان

10 بپروردشان از ره جادویی بیاموختشان کژی و بدخویی

11 ندانست جز کژی آموختن جز از کشتن و غارت و سوختن

عکس نوشته
کامنت
comment