🌟 نیت کن و فال حافظ بگیر 🌟
ابوالقاسم فردوسی

ابوالقاسم فردوسی

ابوالقاسم فردوسی
ابوالقاسم فردوسی

چو یوز شکاری به از ابوالقاسم فردوسی شاهنامه 6

شاهنامه 6 ام از 778 پادشاهی بهرام گور

چو یوز شکاری به کار آمدش

🌙 حالت شب
شماره بیت
اندازه متن
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
  • 6
  • 7
  • 8
  • 9
  • 10
  • 11
  • 12
  • 13
  • 14
  • 15
  • 16
  • 17
  • 18
  • 19
  • 20
  • 21
  • 22
  • 23
  • 24
  • 25
  • 26
  • 27
  • 28
  • 29
  • 30
  • 31
  • 32

1 چو یوز شکاری به کار آمدش بجنبید و رای شکار آمدش

2 یکی باره‌ای تیزرو بر نشست به هامون خرامید بازی به دست

3 یکی بیشه پیش آمدش پردرخت نشستنگه مردم نیک‌بخت

4 بسان بهشتی یکی سبز جای ندید اندرو مردم و چارپای

5 چنین گفت کاین جای شیران بود همان رزمگاه دلیران بود

6 کمان را به زه کرد مرد دلیر پدید آمد اندر زمان نره شیر

7 یکی نعره زد شیر چون در رسید بزد دست شاه و کمان درکشید

8 بزد تیر و پهلوش با دل بدوخت دل شیر ماده بدوبر بسوخت

9 همان ماده آهنگ بهرام کرد بغرید و چنگش به اندام کرد

10 یکی تیغ زد بر میانش سوار فروماند جنگی دران کارزار

11 برون آمد از بیشه مردی کهن زبانش گشاده به شیرین سخن

12 کجا نام او مهربنداد بود ازان زخم شمشیر او شاد بود

13 یکی مرد دهقان یزدان‌پرست بدان بیشه بودیش جای نشست

14 چو آمد بر شاه ایران فراز برو آفرین کرد و بردش نماز

15 بدو گفت کای مهتر نامدار به کام تو باد اختر روزگار

16 یکی مرد دهقانم ای پاک‌رای خداوند این جا و کشت و سرای

17 خداوند گاو و خر و گوسفند ز شیران شده بددل و مستمند

18 کنون ایزد این کار بر دست تو برآورد بر قبضه و شست تو

19 زمانی درین بیشه آیی چنین بباشی به شیر و می و انگبین

20 به ره هست چندانک باید به کار درختان بارآور و سایه‌دار

21 فرود آمد از باره بهرامشاه همی کرد زان بیشه جایی نگاه

22 که باشد زمین سبز و آب روان چنانچون بود جای مرد جوان

23 بشد مهربنداد و رامشگران بیاورد چندی ز ده مهتران

24 بسی گوسفندان فربه بکشت بیامد یکی جام زرین به مشت

25 چو نان خورده شد جامهای نبید نهادند پیشش گل و شنبلید

26 چو شد مهربنداد شادان ز می به بهرام گفت ای گو نیک‌پی

27 چنان دان که ماننده‌ای شاه را همان تخت زرین و هم‌گاه را

28 بدو گفت بهرام کری رواست نگارنده بر چهرها پادشاست

29 چنان آفریند که خواهد همی مر آن را گزیند که خواهد همی

30 اگر من همی نیک مانم به شاه ترا دادم این بیشه و جایگاه

31 بگفت این و زان جایگه برنشست به ایوان خرم خرامید مست

32 بخفت آن شب تیره در بوستان همی یاد کرد از لب دوستان

ابوالقاسم فردوسی از شاعران بزرگ قرن 3 هجری می باشد و سبک شعری ایشان خراسانی است.
ادامه توضیحات شاعر
اثر چو یوز شکاری به کار آمدش شاهنامه 6 ام از 778 پادشاهی بهرام گور در شاهنامه ابوالقاسم فردوسی می باشد
شعر قالب : شاهنامه سبک : خراسانی
عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر چو یوز شکاری به کار آمدش

شاعر شعر چو یوز شکاری به کار آمدش چه کسی است ؟

شاعر شعر چو یوز شکاری به کار آمدش ابوالقاسم فردوسی می باشد.

شعر چو یوز شکاری به کار آمدش در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 3 سروده شده است.

قالب شعر چو یوز شکاری به کار آمدش چیست ؟

قالب شعر چو یوز شکاری به کار آمدش شاهنامه است

سبک شعر چو یوز شکاری به کار آمدش چیست ؟

سبک شعر چو یوز شکاری به کار آمدش سبک خراسانی است

مضمون اصلی شعر چو یوز شکاری به کار آمدش چیست؟

این شعر در دسته‌بندی اجتماعی, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عارفانه, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن اجتماعی, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عارفانه, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی است.
ابوالقاسم فردوسی

چو یوز شکاری به از ابوالقاسم فردوسی شاهنامه 6

شاهنامه 6 ام از 778 پادشاهی بهرام گور
بنر