- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چو همراز شد روس با انگلیس همانند خالیگر و کاسه لیس
2 به بستند پیمان مهر استوار که با هم نباشند زنهار خوار
3 نخست از در کینه روس دژم به پیمان ایرانیان زد قلم
4 بسی کار نستوده فهرست کرد به دربار ایران پروتست کرد
5 وز آن پیش کز رازداران تخت بر او پاسخ آید گفتار سخت
6 بدریا فرستاد فوجی گران به گیلان و گرگان و مازندران
7 که شیران آن بیشه را از کنام برانند وزیشان نمانند نام
8 دلیران آن بوم را بی گناه رود سر به دار و شود تن به چاه
9 سپاه دگر شد ز راه ارس به گلزار تبریز چون خار و خس
10 که باغ از ریاحین بپرداختند چمن را ز مرغان تهی ساختند
11 شکستند درهم قد سرو بن نهال نو و شاخسار کهن
12 بزرگان دین را در آن گیر و دار کشیدند بر دار و کشتند زار
13 دگر ره چگویم که بیداد روس چها کرد از کینه در مرز طوس
14 همانا زبان گنگ شد خامه لال ندارم دل گفت و تاب مقال
15 که شد تیره از توپ دشمن فضا به بار علی بن موسی الرضا
16 در آن باغ بارید باران مرگ ز تنها فرو ریخت سر چون تگرگ
17 بنالید چرخ و بلرزید عرش زمین را بهم در نوردید فرش
18 به مینو خبر برد روح الامین رسول خدا زین خبر شد غمین
19 پیمبر بسر زد علی ناله کرد ز خون چشم زهرا س زمین لاله کرد