1 چو میل او کنم، از من به عشوه بگریزد دگر چو روی به پیچم به من در آویزد
2 اگر برابرش آیم به خشم برگردد وگر برش بنشینم به طیره برخیزد
3 به رغم من برود هر زمان، که در نظرم کسی بجوید و با مهر او در آمیزد
4 شبی که بر سر کویش گذر کنم چون باد رقیب او ز جفا خاک بر سرم بیزد
5 و گر به چشم نیازش نگه کنم روزی به خشم درشود و فتنهای برانگیزد
6 در آتشم من و جز دیده کس نمیبینم که بیمضایقه آبی بر آتشم ریزد
7 نه کار ماست چنین دوستی، ولی چه کنم؟ که اوحدی ز چنین کارها نپرهیزد