-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چو شمع گرمی آن بیوفا زبانی بود شکفتگیش گل کینه نهانی بود
2 ز زهر فرقت احباب کم نشد تلخی اگر چه عمری در شهد زندگانی بود
3 بگرد میکده ها گردم و نمی یابم از آن شراب که در ساغر جوانی بود
4 مرا ز کار جهان بیخبر که می گوید؟ گذشتن از همه کاری ز کاردانی بود
5 ز گلستان تمنا نداشتم رنگی بغیر ازین که گل اشک ارغوانی بود
6 خیال آن لب خندان بخاطر غمگین بسان آب بقا در سرای فانی بود
7 دل این جفا که ز بیداد روزگار کشید ستم نبود مکافات سخت جانی بود
8 بکیش هر که درافتادگی سر آمد گشت فتادن از همه کس شرط پهلوانی بود
9 کلیم رنجش یار بهانه جو از ما عبث نبود تلافی سرگرانی بود