- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چو پرده بر فتد از روی مهر آسایش سزد که مهر در افتد چو سایه در پایش
2 چه گونه دست تواند بدامن تو رساند کسی که بر سر کویت نمیرسد پایش
3 نماید ار بت عذرا عذار من عارض برد ز خاطر وامق عذار عذرایش
4 بود به چشم زلیخا چه جلوه یوسف را کند چو یوسف من جلوه روی زیبایش
5 امیدواری درمان چگونه دردی راست که ناامید ز درمان بود مسیحایش
6 کسی که با تو شکیبائیش نبود چه سان شکیب بیتو کند جان نا شکیبایش؟
7 سزد که سرو و صنوبر سرافکنند به پیش بسان بید موله ز شرم بالایش
8 نشد ز راه ترحم غمین ز قتل (سحاب) غمین بود که روا گشته یک تمنایش