چو پرده بر فتد از روی مهر از سحاب اصفهانی غزل 199

سحاب اصفهانی

آثار سحاب اصفهانی

سحاب اصفهانی

چو پرده بر فتد از روی مهر آسایش

1 چو پرده بر فتد از روی مهر آسایش سزد که مهر در افتد چو سایه در پایش

2 چه گونه دست تواند بدامن تو رساند کسی که بر سر کویت نمیرسد پایش

3 نماید ار بت عذرا عذار من عارض برد ز خاطر وامق عذار عذرایش

4 بود به چشم زلیخا چه جلوه یوسف را کند چو یوسف من جلوه روی زیبایش

5 امیدواری درمان چگونه دردی راست که ناامید ز درمان بود مسیحایش

6 کسی که با تو شکیبائیش نبود چه سان شکیب بیتو کند جان نا شکیبایش؟

7 سزد که سرو و صنوبر سرافکنند به پیش بسان بید موله ز شرم بالایش

8 نشد ز راه ترحم غمین ز قتل (سحاب) غمین بود که روا گشته یک تمنایش

عکس نوشته
کامنت
comment