- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چو بنشست بر تخت شاه اردشیر از ایران برفتند برنا و پیر
2 بسی نامداران گشته کهن بدان تا چگونه سرآید سخن
3 زبان برگشاد اردشیر جوان چنین گفت کای کار دیده گوان
4 هر آنکس که برگاه شاهی نشست گشاده زبان باد و یزدان پرست
5 بر آیین شاهان پیشین رویم همان از پس فره و دین رویم
6 ز یزدان نیکی دهش یاد باد همه کار و کردار ما داد باد
7 پرستندگان راهمه برکشیم ستمگارگان را به خون درکشیم
8 بسی کس به گفتارش آرام یافت از آرام او هرکسی کام یافت
9 به پیروز خسرو سپردم سپاه که از داد شادست و شادان ز شاه
10 به ایران چو باشد چنو پهلوان بمانید شادان و روشن روان