1 چو ترسی در دل کودک مکان کرد ببالد هر چه بالاتر رود مرد
2 نبینی تو که بر نورس چناری نگارد کس به چاقو یادگاری
3 ببالد، پوست آرد، پوست ریزد ولی آن نقش از وی برنخیزد
1 ز دانایی بنالد مرد دانا که دانا را خرد بندی است برپا
2 ز سیری کرده قی در هند، راجه گرسنه خفته «روسو» در اروپا
1 جهان جز که نقش جهاندار نیست جهان را نکوهش سزاوار نیست
2 سراسر جمال است و فر و شکوه بر آن هیچ آهو پدیدار نیست