سعدی شیرازی

سعدی شیرازی

سعدی شیرازی
سعدی شیرازی

چو کسی در آمد از پای و تو از سعدی شیرازی غزل 1118

غزل 1118 ام از 1930 غزلیات

چو کسی در آمد از پای و تو دستگاه داری

1 چو کسی در آمد از پای و تو دستگاه داری گرت آدمیتی هست دلش نگاه داری

2 به ره بهشت فردا نتوان شدن ز محشر مگر از دیار دنیا که سر دو راه داری

3 همه عیب خلق دیدن نه مروت است و مردی نگهی به خویشتن کن که تو هم گناه داری

4 ره طالبان و مردان کرم است و لطف و احسان تو خود از نشان مردی مگر این کلاه داری

5 به چه خرمی و نازان گرو از تو برد هامان اگرت شرف همین است که مال و جاه داری

6 چه درخت‌های طوبی‌ست نشانده آدمی را تو بهیمه‌وار الفت به همین گیاه داری

7 به کدام روسپیدی طمع بهشت بندی تو که در خریطه چندین ورق سیاه داری

8 به در خدای قربی طلب ای ضعیف همت که نماند این تقرب که به پادشاه داری

9 تو مسافری و دنیا سر آب کاروانی نه معول است پشتی که بر این پناه داری

10 که زبان خاک داند که به گوش مرده گوید چه خوش است عیش وارث که به جایگاه داری

11 تو حساب خویشتن کن نه عتاب خلق سعدی که بضاعت قیامت عمل تباه داری

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر چو کسی در آمد از پای و تو دستگاه داری

شاعر شعر چو کسی در آمد از پای و تو دستگاه داری چه کسی است ؟

شاعر شعر چو کسی در آمد از پای و تو دستگاه داری سعدی شیرازی می باشد.

شعر چو کسی در آمد از پای و تو دستگاه داری در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 7 سروده شده است.

قالب شعر چو کسی در آمد از پای و تو دستگاه داری چیست ؟

قالب شعر چو کسی در آمد از پای و تو دستگاه داری غزل است

مضمون اصلی شعر چو کسی در آمد از پای و تو دستگاه داری چیست؟

این شعر در دسته‌بندی اجتماعی, پندآموز, شعر شاد, شعر فارسی, شعر کوتاه, عارفانه, عاشقانه, مرگ, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن اجتماعی, پندآموز, شعر شاد, شعر فارسی, شعر کوتاه, عارفانه, عاشقانه, مرگ, می‌نوشی است.
بنر