- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چو فرستاد عنایت به زمین مشعلهها را که بدر پرده تن را و ببین مشعلهها را
2 تو چرا منکر نوری مگر از اصل تو کوری وگر از اصل تو دوری چه از این مشعلهها را
3 خردا چند به هوشی خردا چند بپوشی تو عزبخانه مه را تو چنین مشعلهها را
4 بنگر رزم جهان را بنگر لشکر جان را که به مردی بگشادند کمین مشعلهها را
5 تو اگر خواب درآیی ور از این باب درآیی تو بدانی و ببینی به یقین مشعلهها را
6 تو صلاح دل و دین را چو بدان چشم ببینی به خدا روح امینی و امین مشعلهها را