- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چو سعدی سیف فرغانی حدیث عشق با هرکس همی گوید که درد دل بیفزاید ز ناگفتن
2 اگر چه حد من نبود حدیث عشق تو گفتن چو بلبل روی گل بیند بود معذور از آشفتن
3 هوس بازان عشق تو ز وصل چون تو شیرینی چو فرهادند بی حاصل ز کوه بیستون سفتن
4 ترا در خواب چون بینم که مشتاقان رویت را شبست از بهر بیداری و روز از بهر ناخفتن
5 گل خوش بوی مردم را بخود مشغول می دارد بخند ای غنچه لب تا گل خجل ماند زاشکفتن
6 اگر همچون نگین در زر نشاند بخت و اقبالم ز غیر تو اگر شمعم بخواهم نقش پذرفتن
7 وگر تو نزد من آیی ز عزت خاک راهت را بخواهد مردم چشمم بجاروب مژه رفتن
8 گدا گر توشه یی خواهد کرامت کن ببخشیدن فقیر از تحفه یی آرذ تفضل کن بپذرفتن
9 اگر چه ترک من گفتی نگویم ترک تو زیرا خلاف دوستی باشد بترک دوستان گفتن