- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چو برگشت بهرام را روز بخت به نرسی سپرد آن زمان تاج و تخت
2 ابر جنگ جستن ببست او میان بسی جنگ ها کرد با رومیان
3 زگالر سپهدار روما دوره شکسته شد آن پادشه را سپه
4 ولی در سوم بار شاه دلیر سر بخت او اندر آورد زیر
5 گریزنده شد گالر از پادشاه شکسته شد او را سراسر سپاه
6 چو قیصر چنین دید بر ساخت کار یکی لشکر آراست بیش از شمار
7 دگر باره گالر سوی جنگ رفت پذیرفت او را جهان جوی تفت
8 درین جنگ نرسیس را بر شکست هم لشکرش را بآورد خست
9 چو نرسیس از گالر آمد ستوه بپیچید ازو روی و شد سوی کوه
10 همه گنج و خرگاه و فرزند و زن به تاراج داد آن شه رزم زن
11 پریشیده چون دید کار سپاه در آشتی زد به ناچار شاه
12 سه کشور به قیصر بداد از نیاز که فرزند و زن را بدو داد باز
13 پس از آشتی شاه بیمار گشت زاندوه و رنج گران درگذشت
14 تو گفتی همان روز نرسی نبود همان تخت و دیهیم و کرسی نبود