- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چو بر دل لشکر دل از کمین ریخت قرار و صبر و هوش از عقل و دین ریخت
2 چو دیدم غمزهاش فتان دین است بگفتم خون خلقی بر زمین ریخت
3 چو بر گلبرگ تر زد حلقه سنبل غبار مشک را بر یاسمین ریخت
4 ز لعلش آب حیوان زندگی یافت چو از کوثر درون ماء معین ریخت
5 دمادم شاهدی بهر نثارش ز هجر دیده بر در ثمین ریخت