1 گلبرگ چو گونه های الوانت نیست خورشید به نور دل تابانت نتیست
2 از صبح بیاض گردنت خور بدمد جز نور به مشرق گریبانت نیست
اولین نفری باشید که نظر میدهید ✨
1 پیش مشتاق تو ویرانه و آباد یکی است هر طرف راه فتد کوفه و بغداد یکی است
2 به حریم دل شیرین نبود صف نعال عشق چون بار دهد خسرو و فرهاد یکی است
1 ز حرمانم غمی در خاطر یاران شود پیدا چو بیماری که مرگش بر پرستاران شود پیدا
2 چو پیدا گردم از راهی، چنان یاران رمند از من که بدمستی میان جمع هشیاران شود پیدا
1 هر که را معنی نمی خیزد ز دل گفتار نیست نیست یک عارف که هم ساقی و هم خمار نیست
2 خار خار کوی یاری هست هر کس را دلیست نشکفد هر گل که در پای دلش این خار نیست
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به
دیدگاهها **