چو باز کرد شکرخنده شد اسیر از قصاب کاشانی غزل 158

قصاب کاشانی

آثار قصاب کاشانی

قصاب کاشانی

چو باز کرد شکرخنده شد اسیر شکر

1 چو باز کرد شکرخنده شد اسیر شکر عیانش از لب و دندان نموده شیر شکر

2 چو دید آن لب و دندان نمود جان پرواز غذای روح بود بیشتر پنیر شکر

3 خط است سرزده گستاخ بر لبش یا مور ز حرص پای فرود برده در خمیر شکر

4 نشسته خال به کنج لبش بدان ماند که شاه هند زند تکیه بر سریر شکر

5 خطش چو خط سیه در بر نگین قصاب برون نیامده پیداست در ضمیر شکر

عکس نوشته
کامنت
comment