چو می از آتش شوق وصال یار از طغرل احراری غزل 252

طغرل احراری

آثار طغرل احراری

طغرل احراری

چو می از آتش شوق وصال یار در جوشم

1 چو می از آتش شوق وصال یار در جوشم به صد مضراب می‌تازد فغانم لیک خاموشم

2 اگر چندی که چون سروم درین گلشن به آزادی غلام همتم جز حلقه او نیست در گوشم

3 نصیب از قسمت جام ازل با من مسئله‌ای دارم ولیکن پنبه‌درگوشم

4 خویش تا دادم عنان صبر و طاقت را یاد پای‌بوسش رفته از من پیشتر هوشم!

5 زآن روزی که جانم شد نشان ناوک تیرش ز بار عشق او خم گشته مانند کمان دوشم

6 تجرد مشربم آسوده اندر بستر راحت به غیر از شاهد معنی نمی‌باشد در آغوشم

7 غریق لجه عشقم چه می‌پرسی ز احوالم؟! وطن در جیب خود دارم حباب خانه‌بردوشم!

8 نمی‌باشد لباسی در بر من غیر عریانی ندارم کسوت دیگر ز عالم چشم می‌پوشم

9 برد هوش از سرم طغرل همین یک مصرع بیدل جهان تعبیر بود آنجا که من خواب فراموشم

عکس نوشته
کامنت
comment