چو جان خیال لبش در از ابراهیم شاهدی دده غزل 46

ابراهیم شاهدی دده

آثار ابراهیم شاهدی دده

ابراهیم شاهدی دده

چو جان خیال لبش در درون بگرداند

1 چو جان خیال لبش در درون بگرداند درون پرده دلم را به خون بگرداند

2 اگر چه عقل به تدبیر میکشد دل را فسون چشم تواش با فنون بگرداند

3 خرد که موی شکافد به فن و دانش و هوش قضای سابق و تقدیر چون بگرداند

4 طبیب درد سر خود همی دهد هیهات که با دوار دماغ این جنون بگرداند

5 چو شاهدی به رخت عشق از فسانه نباخت چگونه رخ ز غمت با فسون بگرداند

عکس نوشته
کامنت
comment