-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چو بر سفینهٔ دل نقش صورت تو نبشتم حکایت دگران سر به سر زیاد بهشتم
2 اگر چه نام مرا دور کردهای تو ز دفتر به نام روی تو صد دفتر نیاز نبشتم
3 ز شاخ وصل تو دستم نداد میوهٔشیرین مگر که دانهٔ این میوه تلخ بود، که کشتم
4 اگر چه موی شکافی همی کنم ز معانی به اعتماد تو یکسر پلاس بود،که رشتم
5 به خاک پای تو کز دامن تو دست ندارم و گر ز قالب پوسیده کوزه سازی و خشتم
6 اگر تو روی نخواهی نمود روز قیامت به دوزخم بر ازین ره، که من نه مرد بهشتم
7 سرشک دیده چنان ریخت اوحدی ز فراقت کز آب دیدهٔ او خاک ره به خون بسرشتم