چو دلها را بتان از ادیب الممالک فراهانی مسمط 4

ادیب الممالک فراهانی

آثار ادیب الممالک فراهانی

ادیب الممالک فراهانی

چو دلها را بتان کاشانه کردند

1 چو دلها را بتان کاشانه کردند در اشگ از بصرها دانه کردند

2 سر زلف پریشان شانه کردند زمان را در جهان افسانه کردند

3 چو سامانش ز هستی گشت مختل غمش بر عیش و شادی شد مبدل

4 سر و کارش به مستی شد محول می لاتقنطوا از روز اول

5 چو از نامحرمانش دور دیدند سرش از عشق حق پرشور دیدند

6 تنش از جان و دل پرنور دیدند سراپای وجودش عور دیدند

7 طلب کاران به همت پا فشردند خداوندان ره رحمت سپردند

8 گدائی را به عرش از فرش بردند زمان را از سگان خود شمردند

9 چو شد سرمست جام ارغوانی ز الفاظ و کنایات و معانی

10 نماندش هیچ جز سبع المثانی ز عشق آن جمال شعشعانی

11 بتی جا داد در بزم وصالش که عالم مات و حیران از جمالش

12 هویدا نام پاکش از خصالش جلال الدین محمد کز جلالش

عکس نوشته
کامنت
comment