- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چو سلطان فلک را بار بشکست مه من ماه را بازار بشکست
2 ز شادروان چو گل بیرون خرامید ز حسرت در دل گل خار بشکست
3 شب تاریک شد چون روز روشن چو سنبل در گل فرخار بشکست
4 به لب یاقوت را خون در دل افکند به رخ خورشید را مقدار بشکست
5 کمر بربست و سرو از پا درافتاد کله بنهاد و بدر انوار بشکست
6 ز رعنا پیشگی بر قرص خورشید سر زنجیر عنبربار بشکست
7 به دور نرگس باده پرستش درِ خم خانه خمّار بشکست
8 به خون اشک رندان خرابات خمار نرگس خونخوار بشکست
9 سر ناموس عیّاران شبرو به چین طرّه عیّار بشکست
10 فراوان توبه پرهیزکاران که آن جادوگر بیمار بشکست
11 جلال از توبه کردن کرد توبه که توبت کرد و دیگربار بشکست