-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چو دست قضا نقش این جلد بست پر و بال طاووس در هم شکست
2 کتابش چو گوهر بود از شرف مناسب فتادست جلد از صدف
3 کند خرده کاریش را چون نگاه گذارد فلک عینک از مهر و ماه
4 چو خود را سزاوار این جلد دید صدف دامن از دست گوهر کشید
5 تراوش ز بس می کند آب از او گلش را نشسته است شبنم برو
6 برای تماشای این نوبهار نگه باز گردانم از روی یار
7 کتابی کزو گشت زینت پذیر میان دو گلشن شود جایگیر