چو خنجر ستم آن ترک لشگری از طبیب اصفهانی غزل 33

طبیب اصفهانی

آثار طبیب اصفهانی

طبیب اصفهانی

چو خنجر ستم آن ترک لشگری برداشت

1 چو خنجر ستم آن ترک لشگری برداشت دلم ستمکشی واو ستمگری برداشت

2 منم که روز ازل از من آسمان و زمین محبت پدری مهر مادری برداشت

3 خوشم بضعف تن اما فغان که صیادم زصید من نظر از عیب لاغری برداشت

4 ز سنگ حادثه ایمن شود کسی که بتن نهال هستی او ننگ بی بری برداشت

5 بحیرتم که زآوارگی چه دید که خضر گذاشت پیروی از دست و رهبری برداشت

6 بملک حسن بت ماست خواجه ای که نظر زبندگان ز غرور توانگری برداشت

7 گهر فروش دل من طبیب گاه سخن چه ناله ها که ز انصاف مشتری برداشت

عکس نوشته
کامنت
comment