چو از زلف شب از منوچهری دامغانی قصیده-قطعه 3

منوچهری دامغانی

آثار منوچهری دامغانی

منوچهری دامغانی

چو از زلف شب باز شد تاب‌ها

1 چو از زلف شب باز شد تاب‌ها فرو مرد قندیل محراب‌ها

2 سپیده‌دم، از بیم سرمای سخت بپوشید بر کوه سنجاب‌ها

3 به میخوارگان ساقی آواز داد فکنده به زلف اندرون تاب‌ها

4 به بانگ نخستین از آن خواب خوش بجستیم چون گو ز طبطاب‌ها

5 عصیر جوانه هنوز از قدح همی‌زد به تعجیل پرتاب‌ها

6 از آواز ما خفته همسایگان بی‌آرام گشتند در خواب‌ها

7 برافتاد بر طرف دیوار و بام ز بگمازها نور مهتاب‌ها

8 منجم به بام آمد از نور می گرفت ارتفاع سطرلاب‌ها

9 ابر زیر و بم شعر اعشی قیس همی‌زد زننده به مضراب‌ها

10 و کاس شربت علی لذة و اخری تداویت منها بْها

11 لکی یعلم الناس انی امرو اخذت المعیشة من بابها

عکس نوشته
کامنت
comment